قبض و اقباض در صلح – راهنمای جامع ماهیت و احکام حقوقی
قبض و اقباض در صلح به معنای تسلط عملی بر مال مورد مصالحه و تحویل آن توسط مصالح است. برخلاف برخی عقود عینی مانند هبه، قبض در عقد صلح اصولاً شرط صحت محسوب نمی شود و صرف ایجاب و قبول برای تشکیل آن کفایت می کند. با این حال، قبض در صلح از نظر استحکام عقد و تعیین مسئولیت در صورت تلف مال، دارای آثار حقوقی مهمی است که درک صحیح آن ها برای هر یک از طرفین قرارداد حیاتی است.
در نظام حقوقی و فقهی ایران، عقد صلح جایگاهی ویژه و کارکردهای متنوعی دارد؛ عقدی که گاه برای رفع تنازع و پایان دادن به اختلافات به کار می رود و گاه به عنوان ابزاری برای انجام معاملات و نقل و انتقال مالکیت مورد استفاده قرار می گیرد. گستردگی کاربرد و انعطاف پذیری بالای صلح، آن را به یکی از مهم ترین عقود تبدیل کرده است. در کنار این اهمیت، مفهوم «قبض و اقباض» نیز در دنیای عقود و معاملات، نقشی تعیین کننده ایفا می کند؛ جایی که تسلط مادی بر مال، پیامدهای حقوقی متعددی را به دنبال دارد. اما در خصوص عقد صلح، این پرسش بنیادین مطرح می شود که قبض و اقباض چه نقشی ایفا می کند؟ آیا تحقق آن برای اعتبار صلح ضروری است؟ و چه آثار حقوقی بر قبض در صلح مترتب می شود؟ این ها سوالاتی است که در این تحلیل جامع، با رویکردی فقهی و حقوقی، به آن ها پاسخ داده خواهد شد تا درک روشنی از این مفهوم کلیدی به دست آید.
کلیات قبض و اقباض
پیش از ورود به جزئیات قبض و اقباض در صلح، ابتدا لازم است به درک جامعی از معنا و جایگاه این اصطلاحات در عالم حقوق و فقه دست یابیم.
1.1. تعریف لغوی و اصطلاحی قبض و اقباض
وقتی سخن از قبض به میان می آید، در ذهن بسیاری، تصویری از «به دست گرفتن» یا «تصرف فیزیکی» شکل می گیرد و این، همان معنای لغوی قبض است. در لغت عرب، قبض به معنای گرفتن، به پنجه آوردن، تسلط یافتن، و تصرف کردن است. اقباض نیز به معنای اعطا کردن و مسلط کردن دیگری بر مال است.
اما در اصطلاح فقه و حقوق، مفهوم قبض از صرف تسلط فیزیکی فراتر می رود و به «استیلا و سلطه عرفی بر مال» اطلاق می شود. این بدان معناست که فرد به گونه ای بر مال تسلط یابد که عرفاً بتواند هرگونه تصرفی را در آن اعمال کند. در این میان، تمایز میان دو فعل «قبض» و «اقباض» نیز اهمیت می یابد؛ قبض، فعلی است که توسط منتقل الیه (کسی که مال به او منتقل شده) انجام می گیرد و اقباض، فعلی است که توسط منتقل عنه (کسی که مال را منتقل می کند) صورت می پذیرد.
1.2. جایگاه قبض در عقود مختلف
نقش و اهمیت قبض، در هر عقدی متفاوت است. در برخی عقود، قبض شرط صحت عقد است و بدون آن، عقد به طور کلی باطل یا ناقص تلقی می شود. به این دسته از عقود، عقود عینی می گویند. برای مثال، در عقد وقف، رهن و هبه، تا زمانی که مال مورد نظر به قبض موقوف علیه، مرتهن یا موهوب له درنیاید، عقد به طور صحیح منعقد نمی شود و آثاری بر آن مترتب نمی گردد.
در مقابل، دسته دیگری از عقود وجود دارند که به عقود رضایی شهرت دارند. در این عقود، صرف ایجاب و قبول طرفین برای تشکیل و صحت عقد کفایت می کند و قبض شرط صحت نیست. مثال بارز این عقود، بیع (خرید و فروش) و اجاره است. در این موارد، حتی اگر مال مورد معامله هنوز به دست خریدار یا مستاجر نرسیده باشد، عقد صحیحاً واقع شده و طرفین مالک و مستحق منافع یکدیگر می شوند. با این حال، حتی در عقود رضایی نیز قبض آثار مهمی دارد که از جمله می توان به تعیین مسئولیت در صورت تلف مال یا آغاز شدن ضمانت اشاره کرد.
ماهیت و ویژگی های عقد صلح
برای درک عمیق تر نقش قبض در عقد صلح، ابتدا لازم است به ماهیت و خصوصیات این عقد بپردازیم تا تصویر روشنی از جایگاه آن در نظام حقوقی کشور حاصل شود.
2.1. تعریف عقد صلح در قانون مدنی و فقه
عقد صلح، یکی از قدیمی ترین و مهم ترین نهادهای حقوقی و فقهی است که با هدف ایجاد آرامش و رفع نزاع یا انجام معاملات، شکل گرفته است. در فقه اسلامی، صلح به معنای رفع خصومت و ایجاد سازش است، اما دامنه کاربرد آن بسیار گسترده تر از این تعریف اولیه است. در قانون مدنی ایران نیز این گستردگی به وضوح دیده می شود.
ماده ۷۵۲ قانون مدنی بیان می دارد: صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع باشد و یا در مورد اسقاط حق کلی یا جزئی.
این ماده، دو کارکرد اصلی عقد صلح را مشخص می کند: اول، پایان دادن به اختلافات و دوم، انتقال حقوق یا اموال. صلح به حدی انعطاف پذیر است که می توان آن را به جای بسیاری از عقود دیگر مانند بیع، اجاره، هبه، یا حتی قرض نیز به کار برد؛ به همین دلیل، در فقه از آن به عنوان «سید العقود» (سرور عقود) یاد می شود. این گستردگی، امکان استفاده از صلح را در شرایط و موقعیت های حقوقی گوناگون فراهم می آورد و آن را به ابزاری قدرتمند در دست حقوقدانان و عموم مردم تبدیل کرده است.
2.2. انواع عقد صلح
عقد صلح، با توجه به هدف و ساختار خود، به انواع مختلفی تقسیم می شود که هر یک کارکرد خاص خود را دارد:
- صلح معوض و صلح غیر معوض (تبریعی): در صلح معوض، یکی از طرفین در ازای مالی که مصالحه می کند، چیزی از طرف دیگر دریافت می کند (مثلاً مصالحه ملکی در ازای مبلغی پول). اما در صلح غیر معوض، مصالح بدون دریافت عوض، مالی را به دیگری منتقل می کند (مانند صلح قسمتی از اموال به فرزندان).
- صلح بر دعوی و صلح ابتدایی (در مقام معاملات): صلح بر دعوی، همان طور که از نامش پیداست، برای حل و فصل یک اختلاف حقوقی موجود یا احتمالی منعقد می شود. در مقابل، صلح ابتدایی، خود به منظور انجام یک معامله و انتقال مالکیت یا حقوق، بدون وجود هیچ گونه نزاعی، صورت می گیرد.
- صلح عمری، رقبی، سکنی: این ها انواعی از صلح هستند که با حفظ حق انتفاع برای مدت معین (عمر یک شخص در صلح عمری)، برای مدت محدود (در صلح رقبی)، یا برای حق سکونت (در صلح سکنی) به کار می روند.
- صلح تملیکی و صلح سقوطی: در صلح تملیکی، مصالح مالکیت مالی را به متصالح منتقل می کند (مثلاً صلح یک خانه). در حالی که در صلح سقوطی، مصالح از حق خود (مثلاً حق شفعه یا حق خیار) به نفع متصالح صرف نظر می کند.
2.3. آیا صلح یک «عقد رضایی» است یا «عینی»؟
یکی از نقاط کلیدی در درک قبض در صلح، پاسخ به این پرسش است که آیا صلح، عقدی رضایی است یا عینی؟ این تمایز، پیامدهای عمیقی بر ضرورت قبض دارد و تفاوت اساسی صلح را با عقودی مانند هبه آشکار می سازد.
در میان فقها و حقوقدانان، اتفاق نظر بر این است که عقد صلح، ماهیتی رضایی دارد. این بدان معناست که صرف ایجاب و قبول (اراده و رضایت دو طرف) برای صحت عقد صلح کفایت می کند و برای تشکیل آن، نیاز به هیچ عمل مادی خارجی، از جمله قبض و اقباض نیست. این ویژگی، صلح را به طور قاطع از عقود عینی نظیر هبه جدا می سازد که در آن ها، قبض مال شرط اساسی صحت و حتی تشکیل عقد است.
وقتی صلح را عقدی رضایی می نامیم، در واقع بر این نکته تاکید می کنیم که از لحظه توافق و تبادل اراده، عقد کامل شده و آثار حقوقی خود را بر جای می گذارد. بنابراین، اگرچه قبض ممکن است به عنوان یک اقدام اجرایی یا عاملی برای استحکام و تثبیت عملی عقد پس از انعقاد آن اهمیت داشته باشد، اما هرگز شرطی برای نفس اعتبار و صحت عقد صلح نیست. این نتیجه گیری، به ما کمک می کند تا تفاوت قبض در بیع و صلح و به ویژه تفاوت قبض در هبه و صلح را به درستی دریابیم.
اکثریت قریب به اتفاق فقها و حقوقدانان بر این باورند که عقد صلح، عقدی رضایی است و برای تشکیل و صحت آن، نیازی به قبض و اقباض نیست.
قبض و اقباض در عقد صلح
با توجه به ماهیت رضایی عقد صلح که پیشتر به آن اشاره شد، اکنون می توانیم به صورت اختصاصی به نقش قبض و اقباض در صلح و آثار آن بپردازیم.
3.1. عدم ضرورت قبض در صحت عقد صلح
یکی از مهم ترین یافته ها در بررسی عقد صلح، این است که برخلاف تصور رایج، قبض در صلح شرط صحت نیست. این ویژگی بنیادی، صلح را از عقود عینی همچون هبه یا رهن متمایز می کند. در واقع، از لحظه ای که ایجاب و قبول بین مصالح (انتقال دهنده) و متصالح (انتقال گیرنده) صورت می گیرد، عقد صلح صحیحاً واقع شده و مالکیت یا حق مورد مصالحه منتقل می شود، حتی اگر هنوز مال به تصرف متصالح درنیامده باشد.
دلیل این امر در ماهیت رضایی بودن صلح نهفته است؛ صلح، مانند بیع و اجاره، تنها با توافق اراده ها کامل می شود و نیازی به تحقق خارجی مورد معامله برای تشکیل عقد ندارد. این یعنی ماهیت حقوقی صلح به گونه ای است که قدرت انعقاد آن را صرفاً در توافق ارادی طرفین خلاصه می کند. البته، این عدم ضرورت، مانع از آن نیست که طرفین بتوانند قبض را به عنوان شرط ضمن عقد در قرارداد صلح بگنجانند. در این صورت، قبض به یک تعهد تبدیل می شود که عدم انجام آن می تواند پیامدهای خاص خود را داشته باشد، اما همچنان بر صحت اصل عقد تاثیر نمی گذارد.
3.2. کیفیت و نحوه تحقق قبض در صلح (در صورت لزوم یا توافق)
گرچه قبض در صلح شرط صحت نیست، اما در بسیاری از موارد و به منظور تثبیت مالکیت و استحکام عقد، یا بنا بر توافق طرفین، قبض و اقباض صورت می گیرد. کیفیت تحقق قبض، بسته به نوع مال مورد مصالحه متفاوت است:
- قبض مال منقول: در مورد اموال منقول (مانند خودرو، وجه نقد، یا اثاثیه)، قبض عموماً با تحویل فیزیکی مال به متصالح یا نماینده او محقق می شود. این تحویل می تواند شامل جابجایی مال از محلی به محل دیگر یا تحویل کلید یک صندوق حاوی مال منقول باشد.
- قبض مال غیر منقول: برای اموال غیر منقول (مانند زمین، آپارتمان یا باغ)، قبض معمولاً با تخلیه ملک توسط مصالح، تحویل اسناد و مدارک مالکیت، و اذن در تصرف به متصالح صورت می پذیرد. در واقع، مصالح باید هرگونه مانعی را از سر راه تصرف متصالح برطرف کند و به او اجازه دهد تا از ملک به طور کامل استفاده کند.
- قبض در مال مشاع (مشترک): اگر مال مورد صلح به صورت مشاع (مشترک) باشد، قبض آن معمولاً با اذن تصرف به متصالح در سهم مشاع خود و در صورت لزوم، با توافق با سایر شرکا برای تصرف عملی، محقق می شود. در این موارد، عرف در تعیین کیفیت قبض نقش مهمی ایفا می کند. مواد 278 و 371 قانون مدنی نیز بر رجوع به عرف در موارد ابهام اشاره دارند.
3.3. قبض در صلح عمری
صلح عمری یکی از کاربردهای پرطرفدار عقد صلح است که در آن، مصالح مالکیت مال (معمولاً اموال غیرمنقول) را به متصالح منتقل می کند، اما حق انتفاع (حق استفاده) از آن مال را برای مدت عمر خود یا شخص دیگری برای خود محفوظ نگه می دارد. این نوع صلح، ابهامات زیادی را در مورد ضرورت قبض ایجاد کرده است که لازم است به آن پاسخ روشنی داده شود.
باید مجدداً تاکید کرد که قبض در صلح عمری نیز شرط صحت نیست. انتقال مالکیت از مصالح به متصالح، صرفاً با ایجاب و قبول طرفین محقق می شود. یعنی به محض انعقاد عقد صلح عمری، متصالح مالک عین مال می شود، در حالی که مصالح تا پایان مدت عمر تعیین شده، حق استفاده از منافع آن را خواهد داشت. بنابراین، حتی اگر مال مورد صلح عمری، بلافاصله پس از عقد به تصرف متصالح درنیاید، عقد صحیح و نافذ است و مالکیت منتقل شده است.
البته، گرچه قبض شرط صحت نیست، اما تصرف متصالح پس از فوت مصالح (و پایان یافتن حق انتفاع) برای اعمال کامل مالکیت و بهره مندی از تمامی منافع مال، جنبه اجرایی و اثباتی دارد. این تصرف عملی، به متصالح امکان می دهد تا به راحتی حقوق مالکانه خود را به منصه ظهور برساند و از بروز اختلافات آتی جلوگیری کند. بنابراین، هرچند از نظر حقوقی قبض در صلح عمری لازم نیست، اما از جنبه عملی و اثباتی، تسلط و تصرف بر مال پس از تحقق شرایط، امری مهم تلقی می شود.
3.4. آثار حقوقی قبض و اقباض در عقد صلح
پس از بررسی عدم ضرورت قبض در صحت صلح، اکنون زمان آن رسیده است که به آثار حقوقی قبض و اقباض در عقد صلح بپردازیم؛ آثاری که گرچه شرط صحت عقد نیستند، اما می توانند استحکام و پیامدهای عملی آن را به شدت تحت تاثیر قرار دهند.
الف) تثبیت مالکیت و استحکام عقد
یکی از اصلی ترین آثار قبض در صلح، کمک به تثبیت عملی مالکیت و استحکام بخشیدن به عقد است. اگرچه با انعقاد عقد صلح، مالکیت منتقل می شود و صلح عقدی لازم محسوب می گردد، اما تصرف عملی متصالح بر مال مورد صلح، به او این امکان را می دهد که به طور کامل از حقوق مالکانه خود بهره مند شود و مانع از بروز ابهامات یا ادعاهای بعدی گردد. قبض، به نوعی مهر تایید عملی بر انتقال مالکیت می زند و زمینه های نزاع و اختلاف را در آینده کاهش می دهد.
ب) اثر بر حق فسخ صلح
عقد صلح، اصولاً عقدی لازم است. این بدان معناست که پس از انعقاد، طرفین حق فسخ آن را ندارند، مگر در دو صورت: اول، وجود خیارات قانونی (مانند خیار غبن، خیار تدلیس و …) و دوم، توافق طرفین بر شرط فسخ در ضمن عقد. بنابراین، نکته حائز اهمیت این است که قبض و اقباض در صلح، بر لزوم آن تاثیری ندارد.
برخلاف برخی عقود دیگر (مانند بیع که در آن خیار مجلس وجود دارد و با افتراق متبایعین از بین می رود و قبض نیز می تواند به نوعی بر آن تأثیر بگذارد)، عدم جواز فسخ بعد از تحقق قبض و اقباض در صلح نیز از همین ماهیت لازم بودن آن سرچشمه می گیرد. یعنی چه قبض صورت گرفته باشد و چه نگرفته باشد، تا زمانی که یکی از خیارات قانونی برای فسخ وجود نداشته باشد یا شرط فسخی در عقد نیامده باشد، طرفین نمی توانند صلح را برهم بزنند. این امر، نشان دهنده استحکام بالای عقد صلح است و آن را به ابزاری مطمئن برای معاملات تبدیل می کند.
ج) اثر بر ضمانت در مورد تلف یا نقص مال مورد صلح
این مورد یکی از تفاوت های اساسی قبض در بیع و صلح را آشکار می سازد و از اهمیت حقوقی بسیار بالایی برخوردار است. در عقد بیع، قاعده ای مشهور وجود دارد که می گوید: «تلف مبیع قبل از قبض از مال بایع است.» به این معنا که اگر مال مورد معامله (مبیع) قبل از آنکه به دست خریدار (مشتری) برسد، تلف شود، فروشنده (بایع) مسئول است و خسارت از اموال او محسوب می شود و خریدار نیز از پرداخت ثمن بری می شود.
اما در عقد صلح، این قاعده متفاوت است. از آنجا که صلح یک عقد رضایی است و به محض ایجاب و قبول، مالکیت مال مصالح به به متصالح منتقل می شود، در صورت تلف مال مورد صلح قبل از قبض (در دست مصالح)، ضمانت بر عهده متصالح خواهد بود. به عبارت دیگر، مال تلف شده از اموال متصالح محسوب می شود و او حق مطالبه وجه یا مالی از مصالح را نخواهد داشت، مگر اینکه تلف ناشی از تقصیر یا تعدی مصالح باشد یا خلاف آن در عقد شرط شده باشد.
این تفاوت بنیادی، پیامدهای مالی مهمی دارد و نشان می دهد که گرچه قبض در صلح شرط صحت نیست، اما در تعیین مسئولیت و ضمانت در برابر حوادث غیرمترقبه، نقش تعیین کننده ای ایفا می کند و توجه به آن برای طرفین صلح ضروری است.
مقایسه قبض در صلح با بیع و هبه
برای افزایش عمق درک قبض و اقباض در صلح، مقایسه آن با سایر عقود رایج، به ویژه بیع و هبه، راهگشا خواهد بود. این مقایسه نه تنها نقاط اشتراک را نشان می دهد، بلکه تفاوت های کلیدی را که در پیامدهای حقوقی نقش دارند، برجسته می سازد.
4.1. مقایسه صلح و بیع
عقود صلح و بیع هر دو از مهم ترین عقود معوض در نظام حقوقی ایران هستند که هدف اصلی آن ها نقل و انتقال مالکیت است. این دو عقد، شباهت ها و تفاوت هایی در زمینه قبض دارند:
شباهت ها:
- هر دو عقد رضایی هستند: هم صلح و هم بیع، با صرف ایجاب و قبول طرفین منعقد می شوند و قبض در هیچ یک شرط صحت نیست. این بدان معناست که به محض توافق، مالکیت منتقل می شود.
- هر دو عقود لازم هستند: پس از انعقاد، طرفین جز در موارد خاص (مانند وجود خیارات قانونی)، حق فسخ آن ها را ندارند.
تفاوت ها:
اصلی ترین تفاوت صلح و بیع در مورد قبض، به قاعده «تلف مبیع قبل از قبض از مال بایع است» بازمی گردد. در بیع، اگر مال قبل از تحویل به مشتری تلف شود، فروشنده مسئول است. اما در صلح، همان طور که پیشتر گفته شد، از لحظه انعقاد عقد، مال در مالکیت متصالح است و اگر قبل از قبض تلف شود، خسارت بر عهده متصالح خواهد بود. این تفاوت، ناشی از گستردگی و انعطاف پذیری بیشتر صلح است که اجازه می دهد طرفین بدون رعایت تمامی قواعد خاص بیع، به توافق برسند.
همچنین، صلح می تواند در قالب بیع نیز منعقد شود؛ به این صورت که طرفین قصد بیع دارند، اما برای سهولت یا فرار از برخی احکام بیع، آن را در قالب صلح بیان می کنند. در این حالت، عقد تابع احکام بیع خواهد بود.
4.2. مقایسه صلح و هبه
مقایسه صلح و هبه، به دلیل وجود شباهت هایی ظاهری، به ویژه در نوع صلح غیر معوض، بسیار حائز اهمیت است. اما تفاوت بنیادینی در جایگاه قبض میان این دو عقد وجود دارد:
تفاوت اساسی:
هبه یک عقد عینی است و قبض در آن شرط صحت می باشد. این بدان معناست که تا زمانی که مال مورد هبه به قبض موهوب له (کسی که مال به او هبه شده) درنیاید، عقد هبه اصلا تشکیل نشده و باطل است. بدون قبض، هیچ اثری از هبه محقق نمی شود.
در مقابل، صلح همان طور که بارها تاکید شد، یک عقد رضایی است و قبض شرط صحت آن نیست. صرف ایجاب و قبول برای اعتبار و صحت عقد صلح کافی است. این تفاوت بنیادی، مهم ترین خط تمایز میان این دو عقد است و اشتباه رایج در خلط این دو عقد را که ممکن است به پیامدهای حقوقی ناخواسته ای منجر شود، روشن می سازد.
به این ترتیب، در می یابیم که گرچه هر دو عقد می توانند به صورت بلا عوض (مجانی) منعقد شوند، اما از نظر نحوه تشکیل و ضرورت قبض، در دو دسته کاملاً متفاوت قرار می گیرند. درک این تفاوت برای تنظیم صحیح قراردادها و جلوگیری از پیامدهای حقوقی ناشی از عدم قبض ضروری است.
نتیجه گیری
در این بررسی جامع، به مفهوم قبض و اقباض در صلح، ماهیت و آثار حقوقی آن از منظر فقه و قانون مدنی ایران پرداختیم. دریافتیم که عقد صلح، با ماهیت رضایی و انعطاف پذیری بالای خود، یکی از ارکان اصلی نظام حقوقی ماست. این عقد، نه تنها ابزاری کارآمد برای حل اختلافات است، بلکه به عنوان جایگزینی برای سایر عقود نیز در نقل و انتقال مالکیت و حقوق به کار می رود.
نکته کلیدی که در این مقاله به وضوح روشن شد، عدم ضرورت قبض برای صحت عقد صلح است. برخلاف عقود عینی نظیر هبه، صرف ایجاب و قبول طرفین برای تشکیل و اعتبار صلح کفایت می کند و مالکیت با انعقاد عقد منتقل می شود. با این حال، نمی توان از آثار مهم قبض در صلح چشم پوشی کرد؛ قبض می تواند به تثبیت مالکیت و استحکام عملی عقد کمک کرده و زمینه های نزاع احتمالی را کاهش دهد. همچنین، در مبحث ضمانت در صورت تلف مال مورد صلح قبل از قبض، شاهد تفاوت بنیادین صلح با بیع بودیم؛ در صلح، مسئولیت تلف بر عهده متصالح است، در حالی که در بیع، این مسئولیت بر عهده بایع قرار می گیرد.
درک صحیح از قبض و اقباض در صلح و تمایزات کلیدی آن با بیع (در خصوص ضمانت) و هبه (در خصوص شرط صحت قبض)، نه تنها برای دانشجویان و متخصصان حقوقی، بلکه برای عموم مردم و طرفین قراردادهای صلح نیز حیاتی است. این درک، به آن ها کمک می کند تا با آگاهی کامل از حقوق و تعهدات خود، قراردادهایی محکم و با پیامدهای حقوقی روشن منعقد کنند و از بروز اختلافات آتی جلوگیری نمایند.
در نهایت، می توان گفت که صلح، با وجود ماهیت رضایی و عدم نیاز به قبض برای صحت، عقدی استوار و کارآمد است که درک دقیق جزئیات آن، راهگشای بسیاری از مسائل حقوقی و معاملات روزمره خواهد بود.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "قبض و اقباض در صلح – راهنمای جامع ماهیت و احکام حقوقی" هستید؟ با کلیک بر روی قوانین حقوقی، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "قبض و اقباض در صلح – راهنمای جامع ماهیت و احکام حقوقی"، کلیک کنید.