ایرامکس – «در پناه تو»

ایرامکس - «در پناه تو»

از اولین حرکت دسته زائران به سرزمین فرات از گذشته تا امروز، ماه‌ها سفر بود و گاهی به سال می‌رسید اگر مسیر دورتر بود. امید رسیدن به مقصدی که عمری در آرزویش زندگی کرده بودی شوق رفتن و انتظار رسیدن را بی‌نهایت قابل تحمل می‌کرد. سال‌ها گذر می‌کرد و تو آرزویت را از سال قبل بغل می‌کردی و به سال جدیدتر میاوردی، باز هم به امید؛ به امیدِ رسیدن، به امیدِ «زائر شدن». اما با شروعش ترس از نرسیدن داشتی؛ گاهی کسی یا کسانی، همان راهزنان سر راهت ظاهر می‌شدند و اگر کورسویی از چراغ عمرت باقی بود زنده می‌ماندی و هرچه بود مال آن‌ها می‌شد، گاهی تحملت کمتر از امیدت می‌شد و با حسرت می‌چرخیدی و راه خانه را پیش می‌گرفتی، یا گاهی ترس؛ ترسِ تمام شدن فرصت و آغاز یک ترس به نام «مرگ».
همه را در بقچه‌ای می‌پیچیدی و دلت قرص بود که پشتوانه‌ات قرآن همچون دعای مادر، کنارت در کیسه‌ای، صندوقی یا پرِ شال یا اصلا آویزِ ماشینت، تا مقصد تو را ایمن می‌کند و در پناه او روزنه‌ای برای نرفتن یا نرسیدن باقی نمی‌ماند.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "ایرامکس – «در پناه تو»" هستید؟ با کلیک بر روی فرهنگ و هنر، آیا به دنبال موضوعات مشابهی هستید؟ برای کشف محتواهای بیشتر، از منوی جستجو استفاده کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "ایرامکس – «در پناه تو»"، کلیک کنید.